عشق !
1392/09/6 12:13
تو هر لحظه ممکن است با بروز حادثه ای کوچک نا خود آگاه شوی ! کافی است کسی پا روی کفشت بگذارد ،کافی است کسی به تو تنه بزند یا توهین کند و یا با خشم به تو نگاه کند تا نا خود آگاه شوی ! کافی است زنی زیبا از کنارت بگذرد ...!
خود آگاهی تو چندان زیاد نیست ... تو در درون خود قاره ی پهناور نا خودآگاهی را داری که باید دگرگونش کنی!
آنگاه که همه ی وجود تو خودآگاه شود ، آنگاه که هیچ چیز نتواند تو را نا خود آگاه کند و حتی در خواب عمیق نیز خودآگاهی تو در صحنه باقی بماند به خانه می رسی وگرنه در سرگردانی به همه جا می رسی مگر به خانه !
خدا را نمیتوان ثابت کرد ! امکان مطرح ساختن هیچ بحثی در موافقت یا مخالفت با خدا وجود ندارد ! اما اگر خودآگاهی تو شروع به بالیدن کند ، خدا را احساس خواهی کرد ...
با رشد بیشتر خود آگاهی ، در نگاه تو جسم و ماده ناپدید میشود و جهان چهره ای الهی به خود می گیرد !
جهان به این دلیل ماده به نظر می رسد که تو خودت را جسم و ماده می انگاری ! اگر خودت را یک جسم و ماده بینگاری دنیا نیز مادی خواهد بود و هیچ خدایی وجود نخواهد داشت !
اگر در اوج خودآگاهی قرار بگیری دنیای مادی ناپدید و همه چیز الهی میشود ...
این تجربه ی نهایی حقیقت ، عشق و شادمانی است !
پ.ن: دلم از خیلیا گرفته اما همینکه مطمئنم یکی هست که از دور برام دست تکون میده کافیه 

دیدگاه ها :
()
برچسب ها: عشق ، مراقبه اوشو ، خدا ، متن زیبا ،